تحولات چشمگیر و پرشتاب دهه اخیر در حوزه فناوری بهویژه فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و نفوذ بسیار پرشتاب آنها در لایههای مختلف جامعه و تحمیل آنها به عنوان یک مطالبه به حکمرانان از مهمترین موضوعاتی است که همواره فکر پژوهشگران و اندیشمندان حوزههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را به خود مشغول کرده است. حال آنکه این شتاب سهمگین، چنان است که دست شناختپژوهان به گرد پای آنها نرسیده و گویی همه ارکان جامعه را بهدنبال خود میدواند!
به جرأت میتوان گفت ابعاد این دگردیسیها که در فضای عمومی جامعه رخ داده است، هرروز پیچیدهتر و دارای ابعاد و قوانین نانوشته، فرهنگها و عرفهای متفاوتتری میشود. جالبتر و مهمتر این است که این رویهها، دائماً متغیر هم به نظر میرسند. امروزه سایهای سنگین از جامعه واقعی را در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و پیامرسانها و کسبوکارهای اینترنتی و نمایی از دولت را در دولت الکترونیک میتوان مشاهده و دنبال کرد.
مفاهیمی کلاسیک و انتزاعی هم در این چهارراه و بزنگاه تاریخی در دو بعد فضای مجازی و حقیقی گرفتار آمده و مجبور به بازتعریف خود و همچنین هماهنگ شدن با رویهها و عرفهای فضای مجازی که غالباً هم توسط جوانان در کل دنیا مدیریت و گسترده و نافذ میشود، خواهند بود. از اقتصاد تا فرهنگ و مفاهیم جامعهشناختی گرفته تا سیاست و کنشهای مدنی یکسر تحت تأثیر این جامعه نوپدیدار که قوانین و رویههای عرضی خود و البته دائماً متغیر را دارند، قرار گرفته است.
نگارنده در این یادداشت قصد دارد طرح بحثی از بابت تلنگر به سیاستمداران و سیاسیون کلاسیک داشته باشد که غالباً رقیب اصلی خود را فراموش کرده و بعضاً مطلقاً آن را نمیشناسند و زبانش را نمیفهمند. چرا که شکاف پدید آمده نسلی در جامعه که همپوشانی قابل اعتنایی با طبقه مانوس با فناوریهای نوین و طبقه بیگانه با آن دارد عمیقتر میکند. در صورت ادامه این روند، دینامیسم سیاسی کشور به همین زودیها دچار بحرانهای معرفت شناسانه و آسیبشناسانه شده و این سردرگمی و شلختگیها میتواند به بحرانهای اجتماعی و سرگردانی تودههای جامعه در بزنگاههای تاریخی منجر شود. چرا که کانالهای ارتباط و تاثیرگذاری و تعامل با جامعه تحت تاثیر فناوری های اطلاعاتی و همچنین عرف، ادبیات و فرهنگ داخل آن با مهارتهای سیاستورزان و حاکمان و سیاستگذاران کاملاً متفاوت است و شاید بتوان گفت عملاً این ارتباط دیریست قطع شده است.
فناوریهای نوظهور اطلاعاتی و ارتباطی از جمله پیامرسانها، شبکههای اجتماعی و اپلیکیشنهایی که دارای نفوذ بالایی در جوامع هستند، اولویتهای کنشهای جامعه را بهراحتی میتوانند تغییر دهند. شمایی حداقلی از اینها را در التهابات ایران، کشورهای منطقه و البته کل دنیا شاهد بودهایم. این تاثیر حداقلی در مقایسه با حرکتهای کلاسیک جامعه چنان بزرگ است که در برخی از کشورها، تحریک کننده، تسهیلگر و نقشآفرینی عمدهای در انقلابها و در برخی دیگر از کشورها تاثیر ملموس و معناداری در مواجهه دولتها و جامعه داشته است. مسئله مهمتر که از عدم شناخت سیاستمداران کلاسیک ناشی میشود، پیشبینی ناپذیری کنشها و واکنشهای اجتماعی در چند شاخص زمان، گستردگی، شدت و هدایت شوندگی جامعه دیجیتالی شده است که عدم توجه احزاب و سیاسیون آنها دست کم و در سطحیترین حالت انقطاع رابطه سیاسیون با جامعه خواهد بود.
نگارنده بر این باورست که در جریان بلوغ بیشتر فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی در پیوند با هوش مصنوعی و انواع الگوهای دادهکاوی، آیتمهای جدیدی به اکوسیستم سیاسی و اجتماعی کشور خواهند افزود که نوع تعامل سیاسی جامعه با حاکمیت و به عبارت بهتر نقشآفرینان سیاسی را بهطور کامل تغییر خواهد داد.
بهعنوان مثال ارتباط ارگانیک و لحظهای با جامعه در روزگار کنونی صرفاً از طریق پیامرسانها و شبکههای اجتماعی مقدور و مرسوم است که سیاسیون و احزاب کلاسیک آمادگی محتوایی، فنی و تیم زبده تولید محتوا و دیجیتال مارکتینگ فعالیتهای سیاسی خود را ندارند.
مورد دیگر، نیاز مبرم به آنالیز دائمی جامعه در فضای مجازی است که آینه نوپدیدار و تمامنما و در بسیاری از مواقع، واقعیتر از حالت عادی است که باز هم سیاسیون سنتی با الگوهای متن کاوی و داده کاوی و تحلیل مخاطبان و جامعه بیگانهاند.
مورد دیگر، انواع استحقاقسنجیها براساس پروفایل آحاد جامعه براساس هویت یکتای دیجیتال افراد (Unique Identification) است که میتواند نقشی تاریخی در تحولات سیاسی کشور در آینده نزدیک ایفا کند.
مایلم این مورد را قدری بیشتر بشکافم که هم اهمیت موضوع مشخص شود و هم پیشنهادی ضمنی برای سیاستمداران و احزاب و فعالان سیاسی باشد که بدانند اگر آغوشی بهروی فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی نگشایند، بهطور کامل از صفحه سیاسی و اجتماعی کشور در دهه پیش رو حذف خواهند شد و در واقع به فناوری خواهند باخت و نه به رقبای خود!
مکانیسم استحقاقسنجی، یکی از انواع روشهای دادهکاوی است. دادهکاوی هم عبارتست از کشف الگوهای پنهان از دادههای موجود. به عبارت دیگر در استحقاقسنجی توسط تحلیل دادهها و با استفاده از متنکاوی قانونی و دادهکاوی و هوش مصنوعی میتوان بهطور مثال خدمات و یا حقوقی که افراد جامعه بر اساس متن قانون از آنها برخوردارند، کشف و با اتصال به هویت یکتای دیجیتال افراد به آنها اعلام و برای آنان فعالسازی کرد.
حال تصور کنید که رقیب انتخاباتی شما به استفاده از این ابزار مجهز باشد. میتوان به راحتی نتیجه گرفت که میتواند برنامههای انتخاباتیاش را براساس اطلاعات دقیقا واقعی و در واقع خرده اطلاعات و Micro data و با دقت بسیار، تعریف کند. همچنین میتواند با کمک اتصال به هویت دیجیتال افراد UID، پیامرسانها و شبکههای اجتماعی افراد مستقیماً وعدههای مطابق با مختصات اطلاعاتی افراد بهصورت یک به یک را اعلام کند (و شعارها و توئیتهایش را بر این اساس تنظیم کند). تا همینجا هم دارنده این امکان دادهکاوانه بسیار از رقیب خود جلوتر خواهد بود چرا که دست کم حقوق افراد را از میان سطور طولانی و پیچیده قوانین کشف و به او اعلام کرده است، چه برسد به اینکه قول فعالسازی و جاری شدن آن خدمات را به او بدهد و پیچیده نیست اگر بتوانیم پیشبینی کنیم که افراد جامعه بلادرنگ به او رای خواهند داد.
نظر شما